جبر و اختیار...
راستش پست قبلی تا حدی جنجالی شدو میون علما اختلاف پیش اومد!![]()
با نظر خانم صفرچراتی موافقم! شاید بحث درباره این مطالب اونم اینجا خیلی مناسب نباشه
یه جورایی نظر همه به عقیده ی من صحیحه! اما نمی تونیم نظرات مقابل رو دقیقا درک کنیم ، که البته یکم کاهلی از خودمونه و سطحی به نظرات هم نگاه می کنیم! حالا جدای این حرفا من یکم که دنبال این سوال رفتم به نتایج جالبی رسیدم، خودم اصلا موافق ادامه ی این بحث نبودم اما....خوب حیفم اومد این مطالب رو نگم!
ببینید همه ی ما قبول داریم که در اسلام ما نه به اختیار مطلق معتقدیم نه به جبر مطلق بلکه به میانه ی اون ها! همون جمله ی معروف {فکر کنم} از امام صادق که: لا جبرا و لا اختیار....! خب گفتن این جمله راحته اما یه خورده مفهومش عمیقتر از این هاست! به نظرم بهترین حکایتی که می شه گفت از صدرالمتالهین شیرازیه: روزی ملاصدرا در بازار می گذشت که دو نوجوان را دید که به شدت با هم بحث می کردند! اولی طرفدار اختیار انسان و دومی طرفدار جبر! وقتی ملا صدرا از اون ها جریان رو جویا شد ؛ دو پسر ازش خواستند که میونشون داوری کنه! ملا صدرا میگه یک پای خودتون را از زمین بلند کنید... دو پسر بلند کردند... پس گفت : شما اکنون به اختیار خود پای از زمین برداشتید {طرفدار اختیار خوشحال شد...} سپس بهشون گفت در همین حال پای دومتون رو هم از زمین بلند کنید... گفتن نمشه که... و اینجا ملا صدار گفت اراده ی انسان هم مثل همین بلند کردن پا هست یکی به اختیار خود و در دیگری جبر بر او حاکم است!!!
تعبیر خیلی قشنگی رو هم از آیت الله سبحانی تو کتاب عقاید امامیه دیدم و اون این بود:
در ارتباط با همون آیه سوره انفال که هنگامی که تو تیر انداختی....
ایشون این طور بیان کردند: هر خیر منشا آن خداست ولی به اراده ی انسان! این طور که ما همه میدانیم که جریان برق از نیروگاه سرچشمه می گیره! اما تا ما کلید رو نزنیم چراغ روشن نمی شه! درست است که بگیم روشنایی لامپ از جریان برقه و همچنین درست است که بگیم ماچراغ رو روشن کردیم!!!
خب حالا بیایم این مثال رو بسط بدیم (البته از اینجا به بعدش با عقل ناقص خودم برداشت کردم اکه توش حرف نا مربوطی دیدید خیلی تعجب نکنید
) بیایم هر عملی که باهاش تو دنیا مواجهیم رو به همون چراغ مثال بزنیم! جریان برق همیشه تا پشت کلید هست اما تا ما کلید رو نزنیم چراغ روشن نمی شه و روشن شدن چراغ به مثابه ی خیر و خاموش بودن اون (نبود نور) به مثابه ی شر!! حال اگه انسان چراغ رو روشن نکنه نباید به نیروگاه خرده گرفت درسته؟؟؟؟؟؟؟
اما این قیاس با اینکه خیلی واضحه کمی نادرسته!! آخه مرد حسابی حضرت حق تعالی کجا نیروگاه سیکل ترکیبی توس کجا! نعوذ بالله!!! نیروگاه هیچ تسلطی بر روشن کننده ی چراغ نداره اما خدا که همه چیز مخلوق اونه .....!!!
اینجا هم جواب داره!
دوستان همه قبول دارین اختیار انسان جز لا ینفک خلقته!! اگه انسان مختار نبود حکمت خدا ،عدل خدا و... همه دچار نقیض می شد!
پس اختیار هست بی شک!
اما برای حل تناقض ظاهری اختیار با قضا و قدر بگذارید با یه سوال جواب بدم!
مگر خدا قادر مطلق نیست؟ خب...چرا!!! پس می تونه جهنمی ها رو هم وارد بهشت کنه دیگه! بیخیال این عمر کوتاه که گذشت همه اون دنیا بریم دور هم صفا سیتی بندر....
اما این خلاف عدل خداست!! گرچه خدار قادر به این کار هست و وجود عدل این قدرت رو از خدا نمیگیره ولی خدا هیچ وقت این کار رو نمی کنه!! این بحث باز به یه جای باریک تر می رسه که بحث صفات خدا مطرح می شه که اونو پیشنهاد می کنم اصلا واردش نشیم فعلا ها....
اختیار و قضا و قدر هم عین همین مطلبه! گرچه همه ی امور تحت تدبیر خداست اما انسان مختار است و عمل شر سر زدن از او به صفات خدا لطمه ای وارد نمی کنه! عین مطلب فوق که عدم یکی دانستن بهشتی ها و جهنمی ها ناشی از نخواستن هست نه ناشی از نتوانستن و عجز...نعوذ بالله!
کمی پیچیده است اما کمی فکر که بکنیم مسئله اونقدر ها هم غیر قابل حل نیست![]()
خدا ان شاء الله مرا به راه راست هدایت کند....آمین

تاری کوچک از خانه سست عنکبوت را برگزیدیم تا بر آن بنشینیم و خاطرات خویش بر تن آن حکاکی کنیم.گاهی با هم درد دل کنیم و گاهی گپ و گفت.باشد که تا هستیم گرد یک شعله بنشینیم و بعد مسافت را در قربت قلب های خویش محو کنیم.لمحه ای به تماشای علم ناقص بنی آدم بگذرانیم و بدانیم چیزی بدست نیاورده ایم که بر آن غره شویم.